سرعت گیر کاه - 2

عطف به پست قبل لطفا به زاویه دید رانندگانی که به نوشته روی زمین نگاه میکنند، با توجه به اصول گرافیکوسایکوزرتوپرتوپورنولوژی توجه کنید.


سرعت گیر کاه

چرا جدیدا قبل از این سوسیس بزرگها تو خیابون که ماشینها رو وادار به کم کردن سرعت میکنه، کف خیابون مینویسن "سرعت‌کاه"؟اخه قبلنا مینوشتن "سرعت‌گیر"

عملیات نوین بانکی در خواباندن

ای دارندگان حساب در بانک ملی، بدانید و آگاه باشید که از امروز طبق بخشنامه صادر شده برای به حساب خواباندن هر برگ چک در حساب محترمتان باید مبلغ ناقابل بیست‌و‌یکهزار‌وپانصدریال کارمزد بسلفید. 

بعبارتی اگر 10برگ چک ناقابل را به حساب محترمتان بخوابانید تا از طریق شبکه محترم‌تر بانکی وصول و به حسابتان واریز شود بایستی بیست‌و‌یکهزار‌وپانصد(21500) تومان وجه رایج پرداخت کنید. 

فقط حواستان باشد که از کارمزد خواباندن چک جلوی خردسالان با بزرگترهایتان صحبت نکنید چون احتمالا با ذکر جمله "یادش‌به‌خیر" از قوت و توانایی همین مبلغ در در زمان ماضی جهت خواباندن چه چیزها که داد سخن نخواهند گفت.

شروط یار دبستانی

از شرطهای یار دبستانی برای نامزدی در انتخابات که حتما خبردارین که؟ بنده خدا روش نشده بگه ترک سوار نمیکنیم.

اونجای یاهو

به سلامتی و میمنت یاهوی گرامی بزرگواری فرمودن و کلیه درخواستهای دریافت مسنجر جدید و قدیم از موطن ما رو دایورت میکنن به یه جای دیگرشون، هرچند اونجاشون* دیگه نیازی به فشار‌-‌زیرین **  نداره اما اولا اونجاشون صدا و تصویر*** نداره، به عبارتی الاحساس و المشاهده تعطیل شده، ثانیا سرعت عمل اونجاشون خیلی کمه و برای ما کم‌سرعتان دنیای اینترنت لذتبخش نیست، ثالثا نمیشه یواشکی ****  رفت تو اونجاشون و بعدش برای یک یا چند نفر خاص خود را عرضه ***** کرد و خیلی اشکالات دیگه که اونجاشون رو برای آدم نامطبوع میکنه. 

 

ترجمان‌نامه لغات ستاره‌دار : 

* : web messenger

** : Down-Load

*** : Voice & Webcam

**** : invisible

***** : Available

همه‌چیمون به همه‌چیمون میاد

بسیار مشعوف شدم که برای چندمین‌بار سعی کردم به یاری اینترنت از برنامه‌ سینماهای پایتخت کسب خبر کنم و بازهم یک منبع به‌روز که گردانندگانش سنجد مکفی مصرف کرده باشند پیدا نکردم.

البته اصلا مهم نیست که وقتی از شیرمرغ تا جون آدمیزاد رو تو همین وطن گرامی خودمون میشه اینترنتی تهیه کرد، این جماعت سینمازده و سینماپرست و فیلم‌بین و دست‌اندر‌کار سینما و  سینه‌چاک و غیره و ذالک هنوز موفق نشدن مثل آدمیزاد بلیط سینما رو اینترنتی بفروشن و حتی سینما باکلاسه‌مون میگه برای رزرو بلیط ۴۸ ساعت قبل حضوری تشریف بیارین و سینما نوستالژیکمون هم ۶ ماهه داره وب‌سایت راه میندازه و هنوز در مرحله آزمون و خطاست و فعلا فقط جنقولک‌هاش راه‌افتاده.

سولوقون‌جمشید

دیشب رفته‌بودیم سولوقون به صرف شام و چای و قلیان در کنار رود که با مشاهده این بطور غریبی احساس کردم که تو تخت‌جمشید هستم و دارم یادگاری‌های ملت رو میبینم.

آن کدو پنهان بماندت از نظر

خدا رو صد هزار مرتبه شکر که لایحه‌ی کذایی‌یه برگشت خورد و رفت توی کمیسیون قضایی مجلس محترم تا نظرات نسوان محترم حتما در لایحه لحاظ گردد وگرنه معلوم نبود کار به کجاها که نمی‌کشید. 

همه شاد و خرم و مسرور و منصور، هل‌هله کنان که بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــله ما بردیم و ما بردیم، چلوکبابو ما خوردیم و مواد ۲۳ و ۲۵ رو کمیسیون خط زده و اله و بله و جیمبله. 

حسب وظیفه و جهت تنویر افکار عمومی گفتم به عرض و طول دوستان برسونم که کمیسیون مربوطه فعلا یه چیز! دیگه هم از لایحه خط زده که بهش میگن بند 4 ماده 53.  

اصولا نه حالشو دارم و نه حوصله‌شو که لینکهای مرتبط جهت تنویر بیشتر رو خدمتتون تقدیم کنم اما به نظر من یکی که کمیسیون مربوطه کدو رو قایم کرده.

بازم جمعه

خوبه که جمعه بود وگرنه اینهمه بدبختی رو مینداختم گردن کی؟
یکی مثل خیلیا ایندفعه در نهایت احترام به خوانندگان بدون حذف کردن بلاگش خداحافظی میکنه و همه رو به خدا میسپاره.

همگی خوب و خوش و مهربون باشید.

پ.ن ۱ : کامنتهای احتمالی معلوم نیست خونده بشه یا نه، اما مطمئنا تائید نخواهد شد.

پ.ن ۲ : وقتی میبینی یکی حرف حساب میزنه همین میشه دیگه.

رکورد

میدونستین فیلم "هامون" رکورد دیده شدن رو در تاریخ سینمای جهان شکسته، محض رضای خدا هیچکس یکبار ندیده که، زیر ۱۰ بار باعث افت کلاسه. اصلا خود من، شبها ویدئو رو میذاشتم رو repeat و میخوابیدم که اگه نصفه شب بیدار شدم برم آب بخورم هم چند دقیقه‌ای "هامون" ببینم. یادم نیست امتحان نهایی اول دبستان بود یا فاینال دوم راهنمایی که به بچه محلها گفتم "این بوق دوچرخه ماله منه، حق منه، سهم منه، ...".

بابا ما دیگه کی هستیم؟

شکیبایی

به لطافت "صدای پای آب" رفت.

روحش شاد.

خستگی

شعورم خسته است.
هیچ وقت آدم با شعوری نبودم اما همین یکذره شعورم هم الان درد میکند.

شب جمعه

چی چی هی میگن شب جمعه، شب جمعه.
آخه شبی که میدونی فرداش جمعه‌ست و باز باید تنهاییت رو گاز بزنی و بعد‌از‌ظهر کسل کننده‌اش رو بگذرونی که اینهمه شادی و سرور نداره.

هنوز هم اعصاب نداریم

همش تقصیر این حاج‌باران بود با این پستش که یادم انداخت هنوز هم میشه عصبانی بود و داد زد و لگد پروند و شکست و خورد کرد و بهم ریخت و کتک زد و کتک خورد و رفت کلانتری و ...
حالا گیریم ما از این عرضه‌ها نداشته و نداریم و نخواهیم داشت و فقط زورمون به سر و کله خودمون میرسه و این وبلاگ فکسنی کم خواننده‌.
بله، میدونم، لازم به نصیحت و تذکر و شماتت و فحش و فضاحت نیست. همه خواننده‌ها برای من محترم بوده و هستند و کامنت‌گذاران محترم‌تر رو که دیگه نگو و نپرس اما خودتون قضاوت کنین، در موقعی که آمپرتون میچسبه به سقف بهتره وبلاگ سوزی کنین یا اینکه گوشی موبایلتون رو بکوبین تو دیوار؟ کامنتها رو حذف کنین یا برین بزنین تو گوش مدیرتون(که از قضا رفیقتون هم هست).

خلاصه هرچه که بود تموم شد و آمپر ما هم فروکش کرد.

اصلا میدونین چیه؟ جدی؟ میدونین؟ خوب به منم بگین خوب.

 اما خداییش به هیچ‌کس برنخورد ما مرحوم شدیم الا یک نفر که اونم نمیگم چه فحشهایی داد.