تو بلاگستان رسمه یه مدت که نمینویسن و بعدش میان، میگن اوه اوه چه خاکی گرفته اینجا و فلان و بیسار و این حرفها
اما اینجا اصلا هم خاک نگرفته و خیلی هم تمیزه
فعلا تصمیم گرفتم دوباره دکون رو وا کنم، حالا تا چی پیش بیاد
در راستای همان آی نفسکش بار دیگر جهت عزیمت نسوان به جلو و به صدا در آوردن بوق
جهت ثبت در تاریخ اعلام میکنم که بدلیل نخوت جمع کثیری از دارندگان و ایضا فروشندگان محصولات اپل، من هیچ کدام از محصولات اپل را استفاده نخواهم کرد و از اکنون جزو پیروان آندروید خواهم بود.
پ.ن : حتی روی سامسونگ
جهت ثبت در تاریخ اعلام میکنم که بدلیل نخوت جمع کثیری از دارندگان و ایضا فروشندگان محصولات اپل، من هیچ کدام از محصولات اپل استفاده نخواهم کرد و از اکنون جزو پیروان آندروید خواهم بود.
پ.ن : حتی روی سامسونگ
یه وقتهایی یکی (انشالله که ناخواسته) انگشتش رو میذاره رو اسکارهای زندگی آدم و فشار میده، درد نمیاد، حتی نمیسوزه، یه جوری میشه که نمیدونم اسمش چیه، هرچی هست احساس بدیه.
(+)
چند نفر رو بردن و آموزش دادن و برگردوندن. بعد نقشه ریختن و بمب به مملکت وارد کردن (یا در داخل ساختن) و سر موقع در محل مشخص چسبوندن به خودرو و ترکوندن تا دانشمند هستهای محترم ما ترور بشه و بعد هم رفتن. یکسال بعد دوباره دوتا دیگه ترکوندن و دو نفر دیگه ترور شدن، حالا وزارت محترم اطلاعات میفرمایند عوامل ترور رو دستگیر کردیم که هیچ، بر اونها غلبه کردیم هم بماند، نفوذ کردیم تو موساد بیا و ببین.
خسته نباشید جداً، این غلبه و نفوذتون منو کشته.
این شناوره بود پارسال نوشتم که بهش 48 ساعت وقت دادن که بره تو پارکینگ
هنوزم اونجاست D-:
اینم عکس جدیدش
به نظر شما تقصیر پائولا و سباستین(دختر و داماد ویکتوریا) و سانتیاگو و استرلا(پسر و عروس ویکتوریا) و ایضا بقیهی حاملگان پیش از موعد سریالهای ویکتوریا و در جستجوی پدر و سفری دیگر و الباقی در شبکهی صهیونیستی فارسی وان(بده، بد بد) چی بوده؟
الف - صیغهی محرمیت غیر ثبتی نخونده بودن.
ب - اسمشون اکرم و امیرحافظ نبوده.
حکیمی میگفت: "رجال هنگام جفت یابی دنبال جفتی با معدل بالاتر نباشند که معدل همهی نسوان با هم برابر است، یکی ریاضیاتش 10 و ادبیاتش 15 است و دیگری ریاضیاتش 15 و ادبیاتش 10."
«بعد از کنفراس دافوس گفتیم وقت داریم و بریم برن، چند نفر بودیم و حساب کردیم تاکسی بگیریم به صرفهتره، با یک تاکسی صحبت کردیم و قرار شد ساعتی 140 فرانک بگیره و ما رو ببره. کولر تاکسی خراب بود، در شهری ایستاد و گفت:"زمان رو نگهدارید تا برم کولر رو درست کنم"، ما هم از فرصت استفاده کردیم و رفتیم خونهی انیشتین رو دیدیم، اومد اما کولر درست نشده بود. به برن که رسیدیم گفتیم: "حسابمون چقدر میشه؟" گفت: "چون کولر کار نکرده بجای ساعتی 140 فرانک، ساعتی 100 فرانک باهاتون حساب میکنم."»
این خاطرهی مهمان تلفنی رادیو ایران بود که امروز ساعت 9:45 صبح داشت دربارهی رزق حلال و تاکید اسلام بر حساب و کتاب زندگی صحبت میکرد.
بیچاره هیچ خاطرهای تو ایران نداشت.
دوتا پست قبلتر گفته بودم که بدلایلی باید شاشید تو این مملکت، اما با خوندن این پست دایناسور بانو حرفم رو تصحیح میکنم، شاشیدن افاقه نمیکنه، باید رید تو شعور مردم این مملکت.
لطفا سعی کنید به سوال زیر بدون مراجعه به اینترنت زیر انگشتانتون جواب بدید.
سوال : امسال چند نفر توی تصادفات ایام گل و بلبل عید نوروز باستانی له شدن و مردن؟
نکته : آمارش رو دو سه روز قبل از همین اعدامهایی که پیر و جوون و زن و مرد و چپی و راستی براش قلم فرسایی کردن، توی همون سایتهایی مشترک فیدشون هستید و خبر اعدامها رو توش خوندین اعلام کردنها.
جواب : یکهزار و سیصد و نود و یک نفر، از بیست هشت اسفند تا 13 فروردین، میشه روزی نود و دونفر.
حالا میتونید خودتون برای خودتون سوال طرح کنید و ببینید میتونید بهش جواب بدید. راستی این سوال رو جتما از خودتون بپرسید : چرا کسی برای این 1391 نفر مرثیه و نامه و شعر کردی و ترکی و لری ننوشت؟
در خبرهای امروز خواندم که:
بیایید برای یکبار هم که شده دست به دست هم دهیم به مهر و بشاشیم به فرهنگ مردمی که با دیدن سریال و.ی.ک.ت.و.ر.ی.ا آمار طلاقشون میره بالا.
کجایی "مملکته داریم" که سوژهات رو بردن.