دیدم حیفِ با یک جمله کوتاه بقیه ورق تاریخ خالی بمونه و در مصرف ورقهای تاریخ اسراف بشه، ادامه پست قبل در همون ورق اضافی بنویسید امروز هم یعنی دوشنبه هجدهم آذر ۱۳۸۷ ساعت ۱۸:۱۷ دقیقه به وقت نوت بوکم بازهم اینجا لرزید و باز هم برق از اونجای ما پرید.
پ.ن : به یک دستگاه ژنراتور مستعمل ولی سالم جهت تامین برق اونجامون نیازمندیم.
مگه شما کجایین..؟؟؟!!!
من یه دونه سراغ دارم دست دوم... خواستی یه سر بیا پیشم بهت قرض میدم اما اگه برق اونجای ما هم پرید ازت پس میگیرمشا...گفته باشم... دی:
من همینجام، شما کجایی؟
نه داداش، ما جنس امانتی قبول نمیکنیم، مخصوصا برای ماتحتمون.
بابا یا این نوت بوکتون رو عوض کنین یا اونجاتون رو عایق کنین!
بانو
اولا شما وضعتون خوبه و نوکبوک خارجکی دارین، ما فقیر بیچارهها باید با این نوتبوکهای نفتی روزگار بگذرونیم.
دوما ما میایم از شما تعریف میکنیم و شما میای برای اونجامون نسخه میپیچی؟ دستت درد نکنه.
داداش یو.پی.اس داریم اگه کارت راه میوفته برفستیم برات !
یه فیوزه درست و درمون هم بزاری بهتره هاااااا !
فیوزت خوب شاید خرابه !
بابا خارجی، بابا الکترونیک، بابا مایه دار
فیوزش به اندازه ظرفیتشه خب، بالاتر بذارم ممکنه مدارات داخلی بسوزه.
(آیکون سکوت)
(آیکون خب باشه)
خوبه دیگه! برای در امان موندن فیوزهاتون به زور کشوندنتون تهرون.
خدا خیرشون بده، از وقتی اومدم لرزهها هم قطع شدن
همون شمع استفاده فرمائید :-ه !!!!!!!!!!!!!!!!!
البته روش شما متین اما یکی دیگه از دوستان پیشنهاد داد این شهر رو ترک کنم بهتره که فعلا مقدور نیست.
آیکون لبخند مودبانه
آیکون برداشتن کلاه با احترام