خاطره

«بعد از کنفراس دافوس گفتیم وقت داریم و بریم برن، چند نفر بودیم و حساب کردیم تاکسی بگیریم به صرفه‌تره، با یک تاکسی صحبت کردیم و قرار شد ساعتی 140 فرانک بگیره و ما رو ببره. کولر تاکسی خراب بود، در شهری ایستاد و گفت:"زمان رو نگه‌دارید تا برم کولر رو درست کنم"، ما هم از فرصت استفاده کردیم و رفتیم خونه‌ی انیشتین رو دیدیم، اومد اما کولر درست نشده بود. به برن که رسیدیم گفتیم: "حسابمون چقدر میشه؟"  گفت: "چون کولر کار نکرده بجای ساعتی 140 فرانک، ساعتی 100 فرانک باهاتون حساب میکنم."»


این خاطره‌ی مهمان تلفنی رادیو ایران بود که امروز ساعت 9:45 صبح داشت درباره‌ی رزق حلال و تاکید اسلام بر حساب و کتاب زندگی صحبت می‌کرد. 


بیچاره هیچ خاطره‌ای تو ایران نداشت.

تصحیح میکنم

دوتا پست قبل‌تر گفته بودم که بدلایلی باید شاشید تو این مملکت، اما با خوندن این پست دایناسور بانو حرفم رو تصحیح می‌کنم، شاشیدن افاقه نمیکنه، باید رید تو شعور مردم این مملکت.